غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۲۴ حافظ: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

غزل بیست و چهارم حافظ با مصرع «مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ جهان‌بینی شاعرش را بیان می‌کند که تسلیم شدن به حکم سرنوشت ازلی است یعنی تقدیر و سرنوشت انسان‌ها از قبل معلوم شده و از خود اختیاری ندارند. طبق این غزل دو جهان برای حافظ هیچ ارزشی ندارد و در انتهای غزل نیز یادی از معشوق می‌کند. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۲۴ حافظ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره بیست و چهارم حافظ

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

کمر کوه کم است از کمر مور این جا

ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست

به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر

چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست

معنی و تفسیر غزل ۲۴ حافظ

در این زمان صلاح این است به عهدی که بسته‌ای، پایبند بوده و حتی اگر پشیمان هم شده‌ای خود را به تقدیر بسپاری. در زندگی امیدوار باش. رحمت و برکت خداوند شامل حال تو خواهد شد و غرق در نعمت می‌شوی ولی بسیار مراقب باش که غرور و تکبر بی‌جا باعث از دست رفتن چیزهایی که بدست آورده‌ای نشود.

به تعبیر دیگر:

انسان وارسته ای هستی و از تعلقات دنیوی دست شسته ای. وقتی موقعیت و امکانات فعلی خود را با هدف بزرگی که در نظر داری مقایسه می کنی، احساس پوچی و نگرانی می کنی اما به خاطر داشته باش که خداوند قادر مطلق است. پس امید خود را به لطف و مرحمت الهی هرگز از دست مده و بدان که از دریای عشق قطره ای کیمیاست. به همان قطره قانع باش.

نتیجه تفال شما به غزل ۲۴ حافظ

  • حضرت حافظ در بیت چهارم و پنجم می فرماید: در بردن بار سنگین عشق، پشت استوار کوه، ناتوان تر از کمر امور ناتوان می باشد. ای مست باده، محبت با همه ناتوانی ها، از بخشایش الهی ناامید نباش که در اینجا کار به عنایت حق است که بضاعت. کس جز دیده مست یار که از چشم زخم زمان درامان باد. در زیر خرگاه سپهر نیلگون روزگار آرام نگرفت. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • عزم و اراده، پشتکار توام با نظم و انظباط، دقت در حساب، خوش مشربی، متانت، زیبایی، هوش و استعداد شما را واقعاً تبریک می گویم. بطوری که شما بر کل امور زندگی، تسلط و هوشیاری دارید. تلاش و کوشش شما در بدست آوردن آنچه خواستارید، موجب احترام همگان می باشد و همه شما را دوست دارند. ولی متاسفانه زود رنج، عصبانی و پر توقع هستید و گاهی زود از کاری خسته و مردد می شوید. در حالی که باید در تمام کارها، توکل بر خدا کنید و پشتکار داشته باشید.
  • عشق به زندگی، فعالیت و علاقه به پیشرفت در وجود شما موج می زند که به شما مژده می دهم تا موفقیت راه چندانی ندارید. فقط باید از وقت خود حداکثر استفاده را بکنید. زیرا بیهوده زمان تلف می شود.
  • مسافرت را توصیه نمی کنم. ولی مسافر می آید و خبر خوشی دریافت می کنید. مژده ای می رسد. خرید عالی است ولی فروش ضرر دارد. کسی به شما صدمه ای رسانده، نگران نباشید. این روزها می گذرد ولی او شدیداً مجازات خواهد شد. چهار فرزند در طالع دارید که یکی از آنها نابغه خواهد شد. بطوری که مورد توجه همه قرار خواهد گرفت. سوره مبارکه احزاب آیه ۵۰ تا آخر را با حضور قلب و معنی بخوان که گشایش بسیار خواهد بود و اینجانب را نیز دعا کنید و نذر خود را ادا کنید.

تفسیر کامل غزل ۲۴ حافظ

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

عمل صالح و عبادت و آداب زاهدانه را از من که میگسارم انتظار نداشته باش که من از روز نخست به باده‌نوشی از میکده عشق مشهور شده‌ام. این بیت به صورت واضح دلیلی بر جبرگرا بودن حافظ و اعتقاد به تغییرناپذیر بودن سرنوشت است.

  • روز الست: روز نخست؛ روز الست از «الست بربکم» گرفته شده و روزی است که طبق آیه ۱۷۲ سوره اعراف خداوند همه فرزندان آینده حضرت آدم را در عالم ذر جمع کرد و از آن‌ها پرسید آیا من خدا شما نیستم و آن‌ها همگی تأیید کردند.

حافظ در جاهای دیگر به روز الست اشاره دارد و در بیت پنجم غزل ۲۵ «شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست» می‌گوید: «مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج / بلی به حکم بلا بسته‌اند روز الست» و در بیت پنجم غزل ۲۶ «زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست» می‌سراید: «برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر / که ندادند جز این تحفه به ما روز الست».

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

من دقیقاً در آن وقتی که از سرچشمه‌ی عشق وضو گرفتم، بر هرچه در عالم است، چهار تکبیر زدم، همه چیز را ترک کردم و دل به عشق سپردم.

چار تکبیر زدن: چهار بار الله اکبر گفتن؛ مجازاً یعنی ترک همه چیز کردن و تبرای مطلق از ماسوی نمودن است؛ چراکه در نماز میت به نشانه‌ی آنکه مرده دست از همه‌چیز شسته چهار تکبیر می‌گویند.

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

باده بده تا مست شوم و در بی‌اختیاری از راز عشق که حکم بی‌چون و چرای جهان هستی است، به تو خبر بدهم؛ تا بدانی که بر جمال چه کسی شیفته هستم و از آرزو و شوق دیدار چه کسی بی‌خود و مست گشته‌ام.

این بیت نیز اعتقاد حافظ به قضای آسمانی را نشان می‌دهد.

کمر کوه کم است از کمر مور این جا

ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست

در بردن بار گران عشق، پشت استوار کوه از کمر مورچه‌ی ضعیف هم ناتوان‌تر است؛ ای مستِ باده‌ی محبت با همه‌ی ناتوانی از بخشش الهی ناامید مباش که در اینجا کار به عنایت است و نه به طاعت.

این بیت اشاره به این دارد که در درگاه الهی معیارها با معیارهای این جهانی و انسانی فرق می‌کند، آنچه کوه نمی‌تواند حمل کند، یک مورچه توانایی حملش را دارد؛ پس آنان که حسن عمل دارند نباید به آن دلخوش باشند و آنانکه ندارند نشاید که ناامید باشند.

کمر کوه کم است: تلمیح به آیه ۷۳ سوره احزاب که می‌فرماید: همانا ما بار امانت را به آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها عرضه کردیم و از قبول آن سر باز زدند…

به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

کسی بجز نرگس مست چشم تو (دیده‌ی مست یار) ـ که از چشم‌زخم در امان باد ـ در زیر طاق آسمان و سپهر نیلگون آرام نگرفت.

  • چشمش مرساد: یک جمله‌ی دعایی است و از چشم رسیدن می‌آید و مرساد فعل دعایی از رسیدن است. یعنی چشم زخم به او نرسد یا نظر نخورد.
  • طارَم: خانه‌ای که از چوب بسازند و به معنای گنبد هم گفته‌اند.
  • طارم فیروزه به سبب شکل گنبدی و رنگ آبی کنایه از آسمان است.

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر

چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

جانم به قربان دهان یار باد که نقاش صنع و آفرینش جهان در بوستان جلوه‌ی حسن و دیدار زیبایی بهتر از غنچه‌ی دهان محبوب صورتی ننگاشت.

باغ نظر: ایهام دارد؛ یکی نام باغی در شیراز در زمان حافظ و دوم باغ نگاه یعنی چشم و آنچه دیده می‌بیند را به باغی تشبیه کرده است.

در جاهای دیگر همچون بیت ششم غزل ۴۵۰ «روزگاریست که ما را نگران می‌داری» می‌گوید: «چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ / سر چرا بر من دلخسته گران می‌داری» و مترادف باغ نظر «باغ دیده» را نیز در بیت دوم غزل ۱۴۶ «صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورد» می‌سراید:«من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم / که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می‌آورد».

چمن‌آرای جهان: استعاره از خداوند است.

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست

حافظ از این عشق‌ورزی بر جمال تو به سلیمان شباهت یافت، چراکه جز باد چیزی در دست ندارد. کنایه از اینکه از وصال یار بی‌بهره است.

باد به دست: ایهام دارد؛ یکی بادپیما بودن که کنایه از محروم بودن است و دومی باد به فرمان سلیمان بودن و تلمیح دارد به سرگذشت سلیمان که باد تحت فرمان او بود. در بیت چهارم از غزل شماره ۱۰۰ حافظ این تعبیر مجدداً آمده است:«بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ / در معرضی که تخت سلیمان رود به باد».


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل بیست و چهار حافظ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۵ / ۵. تعداد آرا: ۱۲

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *