معنی و تفسیر غزل ۱۲۷ حافظ: روشنی طلعت تو ماه ندارد
غزل ۱۲۷ حافظ با مصرع «روشنی طلعت تو ماه ندارد» آغاز میشود. این غزل در زمان شاه شجاع سروده شده و بعضی از شارحین معتقدند در بیت پنجم حافظ کنایهای به شاه شجاع در رابطه با تندخوییاش آورده است. با این حال غزل بر ابراز ارادت حافظ تکیه دارد و اینکه ممدوح را برتر از همگان معرفی میکند. روی دوست از ماه روشنتر و زیباییاش از گل افزون است، با این وجود تاب آه حافظ را ندارد. شرح کامل معنی و تفسیر غزل۱۲۷ را در سایت فال حافظ بخوانید.
توجه: فال و طالعبینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.
غزل شماره ۱۲۷ حافظ
روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد
گوشه ابروی توست منزل جانم
خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
رطل گرانم ده ای مرید خرابات
شادی شیخی که خانقاه ندارد
خون خور و خامش نشین که آن دل نازک
طاقت فریاد دادخواه ندارد
گو برو و آستین به خون جگر شوی
هر که در این آستانه راه ندارد
نی من تنها کشم تطاول زلفت
کیست که او داغ آن سیاه ندارد
حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب
کافر عشق ای صنم گناه ندارد
معنی و تفسیر غزل ۱۲۷ حافظ
زندگی بدون عشق ارزشی ندارد و حتی اگر گنج قارون همراهی را که برای آینده خود انتخاب کردهای درست است، در مسیر صحیح قدم برمیداری، زندگی بر وفق مراد توست و آینده سعادتمندی در پیش رو داری. غرور و تکبر را همیشه از خود دور کن. با دوستانت با مهربانی رفتار کن تا بتوانی در وقت نیاز از آنها یاری جویی.
نیازمندان و کسانی را که به کمک تو امیدوارند، در وقت توانایی از یاد مبر. بیتوجهی و اعتنا نکردن به کسانی که بر سر راه تو مانع ایجاد میکنند و با برخوردهای ناپسند سعی در تغییر دادن عقیده تو دارند، بهترین کار است.
راهی که برای آینده زندگی خود انتخاب کرده ای بهترین انتخاب است. می توانی با خیال راحت اولین قدم را برداری. البته در این راه رقبای بزرگی داری که باید آنها را در هر تصمیم گیری در نظر داشته باشی. ضمن آنکه کسانی نیز هستند که در سر راه تو مانع ایجاد می کنند و با برخوردهای نامناسب قصد تغییر رأی تو را دارند. به آنها اعتنا نکن و پیش برو که پیشرفت و سعادت تو در این راه است.
نتیجه تفال شما به غزل ۱۲۷
- چنان به فکر این نیت هستی که چشم عقل و خرد خود را بسته ای. بطوری که فریب دادن شما در این موقعیت بسیار سهل و آسان است. و او از همین موقعیت بخوبی بهره می گیرد. درحالی که اصالت خانوادگی به شما حکمی می کند با دور اندیشی بیشتری عمل کنید و بهانه به دست او ندهید. پس جدا ً از شتاب و عجله پرهیز کنید و با شخصی آگاه و عالم در این باره مشورت کنید که به صلاح شما می باشد. زیرا راه طولانی و رقیبان زیادی دارید.
- ویژگی های شما عبارت اند از: در مواقعی خوش بیان، خوش بین، صلح جو، با سلیقه، شیک پوش، مطلع، ثابت قدم، سخاوتمند، شوخ و بامزه، زرنگ، انتقام جو و دلربا.
- این نیت را با سیاست و حوصله می توانید عملی سازید. مسافر حالش خوبست. قدری از شما رنجیده. پدر و مادر را محبت کنید. نذر خود را ادا کنید و سوره مبارکه الرعد را با معنی و حضور قلب بخوانید که گشایش حاصل می شود.
- حضرت حافظ در بیت های اول تا پنجم و دهم می فرماید: منزل جان و روح من گوشه ابروی توست و به گوشه ای بهتر از این هیچ پادشاهی مالک نیست. آن چشم آدم کش و دل سیاه را که تو داری، به طرف هیچ آشنایی نگاه نمی کند.
- ای اسیر میخانه، قدحی بزرگ که مملو از شراب باشد، بده تا به شادی شیخی که صاحب خانقاه نیست، بیاشامم. ماه به فوغ چهره تو نیست و رد پیش روی تو، گل جلوه گیاهی هم ندارد. نمی دانم که آه سینه سوز من با چهره درخشان تو چه خواهد کرد.
- بدان که آینه قدرت پایداری در مقابل آه را ندارد و تیره و کدر می شود. پس از دود دلم پرهیز. ای بت من، اگر حافظ تو را بپرستد و به تو سجده کند، جای خرده گیری نمی باشد زیرا به سبب عشق از دین برگشته و جز معشوق معبودی نمی بیند. پس گناهی بر او نیست.
تعبیر کامل غزل ۱۲۷ حافظ
روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد
ماه، فروغ و روشنایی چهره تو را ندارد و گل سرخ در برابر تو، جلوه گیاه ندارد. تو از همه زیباتری.
گوشه ابروی توست منزل جانم
خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد
خم ابروی تو مأوا و خانه جان من است، حتی پادشاه نیز مثل من گوشهای خوشتر از این نقطه ندارد.
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد
نمیدانم که آه دل من با رخساره تو چه میخواهد بکند، زیرا خودت هم میدانی که آیینه، توان پایداری در مقابل آه ندارد. آیینه در برابر آه تیره میشود.
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد
گستاخی نرگس را نگاه کن که در نزد تو شکفت، آری، نرگس بی حیا نمیتواند ادب را رعایت کند.
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
خوب تحقیق کردم و فهمیدم که چشمان سیاهدل و ظالمت به هیچ آشنایی رحم نخواهی کرد.
رطل گرانم ده ای مرید خرابات
شادی شیخی که خانقاه ندارد
ای شاگرد میخانه، بخاطر شادی آن پیری که خانقاه و جایگاه ریاکاری ندارد، به من پیمانه بزرگ شراب بده.
خون خور و خامش نشین که آن دل نازک
طاقت فریاد دادخواه ندارد
(احتمالاً خطاب به دل خودش میگوید) غصه و اندوه بخور و خاموش و ساکت باش، زیرا که دل نازک معشوق، طاقت و توان شنیدن فریادهای دادخواه و دادستاننده تو را ندارد.
گو برو و آستین به خون جگر شوی
هر که در این آستانه راه ندارد
به هر کسی که به آستان عشق راه نیافته است بگو که برود و با آستین، خون جگر خود را که از چشمانش سرازیر است، پاک کند.
نی من تنها کشم تطاول زلفت
کیست که او داغ آن سیاه ندارد
تنها من نیستم که بار ستم گیسوانت را میکشم، چه کسی را مییابی که داغ گیسوی سیاه تو را بر دل نداشته باشد؟ یعنی همه داغدار وصال تو هستند.
حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب
کافر عشق ای صنم گناه ندارد
چنانچه حافظ به تو سجده کرد بر او خرده مگیر، زیرا ای بت زیبارو، کافر عشق گناهی مرتکب نشده است.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل ۱۲۷ از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.