غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۱۲۹ حافظ: اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

غزل ۱۲۹ حافظ با مصرع «اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد» آغاز می‌شود. این غزل حافظ با نومیدی تمام سروده شده و شاعر در کمال مهارت، پختگی و احتیاط شرح احوال و رویداد آن زمان را با زبان ایهام بازگو کرده است. همان‌گونه که معمول حافظ است، برای از بین بردن و فراموش کردن غصه دنیا و فشار زمانه باده نوشیدن و بی‌خبری را توصیه می‌کند تا مستی بتواند بر عقل پیروز شود و از حادثه به سلامت بگذرد. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۱۲۹ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره ۱۲۹ حافظ

اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد

اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر

چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد

فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک

که کس نبود که دستی از این دغا ببرد

گذار بر ظلمات است خضر راهی کو

مباد کآتش محرومی آب ما ببرد

دل ضعیفم از آن می‌کشد به طرف چمن

که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد

طبیب عشق منم باده ده که این معجون

فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد

بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت

مگر نسیم پیامی خدای را ببرد

معنی و تفسیر غزل ۱۲۹ حافظ

زندگی پر دردسری داشته‌ای و اکنون هم اتفاقی برایت رخ داده که حتی با فکر و اندیشه هم قابل حل نیست. در تنگنا و تاریکی قرار گرفته‌ای و کورسوی امیدی برای خودت متصور نمی‌شوی. هر چقدر هم که به مرگ فکر کنی سودی ندارد. امید را از دلت خارج مکن که لطف الهی شامل حال تو خواهد شد و حل مشکلت همانند معجزه‌ای رخ خواهد داد.

به تعبیر دیگر:

زندگی سخت و پردردسری داشته ای و از سالهایی که با زحمت سپری کرده ای هیچ نصیبی نبرده ای و اکنون در دام گرفتاری اسیر شده ای. تنها کسی که می تواند تو را از این بلا و بدبیاری ها نجات دهد خداست. پس به او پناه ببر که بهترین پناه دهنده است. به معصومین و اولیاء خدا توسل کن تا حاجتت برآورده شود.

نتیجه تفال شما به غزل ۱۲۹

  • در زندگی سعی و تلاش کنید که به دنبال خواسته های بی اساس نباشید و اندیشه های نادرست را از سر بیرون کنید، زیرا همین عوامل موجب شده که مدتها با تردید و دل مشغولی زندگی کنید و دچار دردسرهای فراوانی شوید. بطوریکه جلوی علالیت شما را گرفته است.
  • باید بدانی انسان برای فعالیت و مبارزه خلق شده و تمام اختراعات و اکتشافات برخاسته از اراده قوی و اندیشه تابناک و تلاش انسان است. پس شما نیز این افکار واهی را بدور بریزید. هم اکنون اراده کنید و توکل بر خدا نموده و سوره مبارکه طور را با حضور قلب و معنی بخوانید. همین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید. باید بدانید که هر قفلی، کلیدی دارد و قفل های بدون کلید نیز توسط قفل ساز باز می شوند. پس از مشاوری خوب بهره بگیرید.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: رویایی و خیال باف، خوشرو، اهل کشف، با حس ششم قوی، پر اشتباه، موافق گردش، وقت شناس، ناقلا و هوشیار، خیرخواه، با محبت، خوشگل پسند، سازشکار، وقت شناس، بخشنده، زود رنج، نازک نارنجی و روشنفکر.
  • مسافرت توصیه نمی شود. مسافر حالش خوبست. چهار فرزند خواهید داشت که یکی نابغه می شود. خرید و فروش سودآور است. طلاق ممکن نیست. ازدواج موقعیت ندارد. تغییر شغل و محل امکان پذیر است. بیمار شفا می یابد. به مقامی خواهید رسید.
  • هیچ کس بدون زحمت به جایی نرسیده و اگر می خواهی شاهد مقصود را در آغوش گیری، سعی کن به خود متکی باشی زیرا از هر جهت چیزی کمتر از دیگران نداری. تنها اشکال شما وسواس و تردید است در حالی که محاسن شما از زیبایی و ملاحت در قدرت و ابتکار و فعالیت بی نظیر می باشد.

تعبیر کامل غزل ۱۲۹ حافظ

اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد

اگر شراب، غم و اندوه دل را از خاطر ما نبرد، غارت حوادث روزگار، ما را از بیخ ریشه‌کن خواهد کرد.

اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر

چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد

اگر درون دریای غم، کشتی عقل با مست شدن، لنگر نیندازد چگونه می‌تواند از این طوفان بلا، جان سالم بدر ببرد؟ مستی کاریست که عقل انجام می‌دهد تا از شر غم خلاص شود.

فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک

که کس نبود که دستی از این دغا ببرد

افسوس که فلک و زمانه، با همه ماهرانه دغلبازی نمود و در شطرنج آن‌ها را مات کرد، و در میان هیچ‌کس پیدا نشد که بر این ناراستی غلبه کند.

گذار بر ظلمات است خضر راهی کو

مباد کآتش محرومی آب ما ببرد

محل عبور ما از تاریکی‌هاست آیا خضر راهی پیدا می‌شود که ما را راهنمایی کند، تا مبادا آتش و لهیب محرومیت، باعث بدنامی و آبروریزی ما شود.

دل ضعیفم از آن می‌کشد به طرف چمن

که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد

دل ناتوان من به خاطر آن به چمن تمایل دارد که با وجود بیماری باد صبا، جان سالم از مرگ بدر ببرد.

طبیب عشق منم باده ده که این معجون

فراغت آرد و اندیشه خطا ببرد

من طبیب درد عشق هستم پس به من شراب بده، زیرا این دارو، باعث آسودگی می‌شود و اندیشه‌های باطل را از میان می‌برد.

بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت

مگر نسیم پیامی خدای را ببرد

حافظ در غم عشق سوخت و هیچ‌کسی غم او را به معشوق نگفت، شاید نسیم بخاطر رضای خدا، پیامی از او به گوش معشوق برساند.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل ۱۲۹ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۵ / ۵. تعداد آرا: ۱۲

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *