غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۴۴۰ حافظ: سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

غزل ۴۴۰ حافظ با مصرع «سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ در این غزل اشاره به بی‌وفایی دنیا و توجه به قناعت دارد؛ با این حال از مضامین عاشقانه نیز غافل نبوده است و برخی ابیات معانی عرفانی دارند. حافظ سحرگاهان اشتیاقش را برای باد صبا شرح می‌دهد که ندای غیب به او می‌گوید به لطف خدا مطمئن باش. این غزل پس از آنکه تیمور مردم خوارزم را قتل عام کرد، سروده شده است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۴۴۰ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره ۴۴۰ حافظ

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز

ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور

پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست

ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی

همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی

دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند

سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

معنی و تفسیر غزل ۴۴۰ حافظ

چرخ روزگار همیشه به یک حالت نمی‌چرخد و بالا و پایین بسیار دارد. اگر امروز دچار رنج و زحمت شده‌ای فردا به آرزوی خود می‌رسی؛ به شرط آنکه از ناملایمات راه ناامید و مأیوس نشوی. به خدا توکل داشته باش و به لطف او ایمان بیاور. غرور و تکبر را رها نما و با دوستان و افراد خانواده‌ات مشورت کن تا به مقصود خودت برسی. ارزش و مقام تو بالاتر از آن است که حرص مال دنیا را بخوری، زیاده‌طلب و حریص نباش.

به تعبیر دیگر:

به جای آنکه پیوسته از آرزوهای دور و دراز خود صحبت کنی و در دنیا و جاذبه هایش غرق شوی به لطف و مرحمت الهی بیندیش که همانا کلید گنج مقصود ارتباط با پروردگار است و دعای خیر والدین در این راه بهترین یاور، پس هرگز از آنها غافل مشو و روح الهی خود را بشناس و به آنچه خدا نصیبت کرده قانع باش و از همنشینی با نااهلان بپرهیز که خلقت انسان مقصودی والاتر از اینها داشته است.

نتیجه تفال شما به غزل ۴۴۰

  • خیلی درباره این نیت و رسیدن به آن از دیگران سوال می کنی. قدری اندیشه و خلاقیت توام با توکل داشته باشید تا موفق شوید. مسلم بدانید که این کار و نیت به موقع انجام خواهد گرفت.
  • اطرافیان را آزار ندهید. زیرا حرکت دو روز قبل شما دور از ادب بود. دل اطرافیان را به دست آورید تا خداوند به شما کمک کند.
  • همین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید. دعا کنید که گشایش بسیار حاصل خواهد شد.
  • آرزو و هدف شما بالاتر از خواسته های معمول است. پس نیاز به تلاش و کوشش بیشتری دارد. هر چه می توانید، دل را به سوی خدا متوجه کنید و با مساعدت از ائمه اطهار اقدام نمایید.
  • جای هیچ گونه نگرانی نیست. بیمارتان شفا می یابد حتی به مسافرت زیارتی و سیاحتی خواهد رفت. مسافرتان خبرهای خوشی از موفقیت خواهد داد. در امور علمی پیشرفت خواهید کرد.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: خوددار، روابط عمومی بالا، باهوش و زیرک، محکم و ثابت، باوقار، دلربا و دارای آینده روشن.

تعبیر کامل غزل ۴۴۰ حافظ

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

سحرگاهان شرح خواسته‌ها و آرزو‌های خود را با باد صبا در میان می‌گذاشتم، از جانب غیب ندایی شنیدم که گفت: به لطف خدا پشت‌گرم و امیدوار باش.

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

دعای سحری و راز و نیاز شبانه کلیدی هستند که درِ گنجینه مراد را می‌گشاید؛ این راه و رسم را برگزین تا به مقصود برسی.

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز

ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

قلم را آن‌چنان زبان توانایی نیست که راز عشق را بازگو کند، شرح آرزومندی از حیطه قدرت نوشتن بیرون است.

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور

پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

ای یوسف که فریفته پادشاهی مصر شده‌ای، از حال یعقوب پدر پیر خود پرسشی کن، آخر محبت فرزندی‌ات کجا رفت؟

جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست

ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی

در طبیعت دنیا، این فرتوت خوش‌ظاهر بدباطن، رحم وجود ندارد، چه توقعی از محبت او داری و برای چه همت خود را بدان معطوف می‌داری؟

همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی

دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

حیف است که همایی بلندمرتبه همچون تو به خوردن استخوان حریص باشد، حیف از آن سایه توجه که بر سر استخوان ناقابل انداخته‌ای.

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

اگر در این دنیا نفعی و بهره‌ای باشد به درویش قانع و سازگار می‌رسد. ای پروردگار، مرا به درویشی و بی‌نیازی توانگر و بهره‌ور ساز.

به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند

سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

سیاه‌چشمان کشمیری و زیبارویان سمرقندی با شعر حافظ شیرازی می‌رقصند و ناز و فخر می‌فروشند.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل ۴۴۰ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۵ / ۵. تعداد آرا: ۱۳

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *