غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۲۲۱ حافظ: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

غزل ۲۲۱ حافظ با مصرع «چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود» آغاز می‌شود. این غزل حافظ بازگو کننده اندیشه‌های شاعری است که در پیری با خواهش‌های کم‌رنگ دل و نگرانی از کهولت در قالب نظم ریخته شده است. سر زلف یار به دست نمی‌آید و دوست آشتی طلبیدن او را با قهر جواب می‌دهد. ابروی یار مانند هلال ماه نو است که ابتدا بینندگان را دچار حسرت کرده و پس از آن با پوشاندن، خود را از آنها مخفی می‌کند. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۲۲۱ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره ۲۲۱ حافظ

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

ور آشتی طلبم با سر عتاب رود

چو ماه نو ره بیچارگان نظاره

زند به گوشه ابرو و در نقاب رود

شب شراب خرابم کند به بیداری

وگر به روز شکایت کنم به خواب رود

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل

بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

گدایی در جانان به سلطنت مفروش

کسی ز سایه این در به آفتاب رود

سواد نامه موی سیاه چون طی شد

بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود

حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر

کلاه داریش اندر سر شراب رود

حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز

خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود

معنی و تفسیر غزل ۲۲۱ حافظ

از لجبازی اطرافیانت خسته شده‌ای و نمی‌دانی با آنها چه کنی. به هر طنابی که چنگ می‌زنی تو را به مقصودت نمی‌رساند. اصلاً فکر نمی‌کردی که راه عشق اینقدر سخت باشد اما این را بدان که عشق راهی پرنشیب و فراز است و برای رسیدن به مقصد به صبر و بردباری نیاز داری تا آهسته و پیوسته به سوی محبوب ره‌سپار شوی.

روزهای جوانی برنمی‌گردند، پس قدر آنها را بدان. مغرور نباش، اگر از روی کبر و خودپسندی برای تفریح خود کارهایی کنی، بعدها پشیمانی به همراه دارد. از خدا بخواه راه راست را به تو نشان دهد تا بتوانی راحت‌تر به معشوق و مطلوب خویش برسی.

به تعبیر دیگر:

از این لج و لجبازیها درمانده و مستاصل شده ای و در مقابل هر عملی نتیجه ای معکوس می گیری، اما بدان که راه عشق راهی است پر فراز و نشیب و اگر تمایل رسیدن به مقصود را داری باید آهسته و پیوسته بروی و متواضع و فروتن باشی. مشکل تو خودت هستی. کمی عاقلانه تر فکر کن، راه حل مسائل پیدا می شود.

نتیجه تفال شما به غزل ۲۲۱

  • هرکاری بکنی او ناز و کرشمه می کند و بهانه ای دیگر می آورد. علتش توجه بی اندازه شما به او می باشد. پس قدری خوددار باش و برای مدت یک ماه از محبت خود بکاهید تا ارزش کارهای شما را بداند.
  • طوری وانمود کنید که دیگر مایل به ملاقات نمی باشید تا او به خود بیاید. شاید اولین دفعه عکس العمل نشان دهد ولی شما جا نزنید و از میدان خارج نشوید و دست خود را رو نسازید.
  • او آدم عاقل و خیلی باهوشی است. فقط دمدمی مزاج می باشد پس بهترین راه همانست که گفتم، یعنی مدارا کنید تا سرش به سنگ بخورد.
  • گمشده خود را می یابید. تغییر شغل صلاح نمی باشد. تغییر مکان جایز نیست. خرید خوب است ولی فروش سودمند نمی باشد.
  • کسی از شما رنجیده، او مستجال الدعوه است. لطفاً دل او را بدست آوریدکه سودمند است.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: جذاب و دلربا، خوشگذران، ناز و ملوس، دوست داشتنی، اصیل، با شخصیت، با سلیقه، منطقی، رفیق باز، گریان، باهوش، سازشکار، زیردست نواز، صلح جو و زود رنج.
  • بیمار شفا می یابد. از مسافر خبری دریافت می کنید. حتماً موفق می شوید. هدیه ای دریافت می کنید، پس نذر خود را ادا کنید تا مسافر شما به سلامت باشد.
  • گردنبند عشق و مهر و محبت، بر گردن شماست و می توانید همه را اسیر و برده خویش سازید. پس نگران نباشید و به زندگی درخشان و امید بخش خود لبخند بزنید و نگران نباشید.
  • رنگ لیمویی علاوه بر برازندگی شما، دارای مفهوم آگاهی و خودآگاهی شماست که از دریچه عقل، سنجش و منطق به زندگی نگاه می کنید. در آینده به زندگی زیاد لبخند خواهید زد.

تعبیر کامل غزل ۲۲۱ حافظ

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

ور آشتی طلبم با سر عتاب رود

همین که به گیسوی محبوب دست می‌زنم، خشمگین می‌شود و وقتی پوزش خواسته و از او سازگاری طلب می‌کنم، به سرزنش و ملامت‌گویی می‌پردازد.

چو ماه نو ره بیچارگان نظاره

زند به گوشه ابرو و در نقاب رود

همانند ماه نو، با گوشه ابروی خود، راهزن دیده بینندگان بی‌نوا شده و پس از ره زدن خود را از دیدگان پنهان می‌کند. اشاره به اینکه ماه نو در ابتدای شب قابل مشاهده است و پس از آن در آسمان هویدا نیست.

شب شراب خرابم کند به بیداری

وگر به روز شکایت کنم به خواب رود

در شب باده‌نوشی، مرا بیدار نگاه داشته و از پای درمی‌آورد و اگر روز بعد از او گلایه کنم، خودش را به خواب می‌زند.

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل

بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

ای دل، راه عشق پر از بلا و شورش است. هر کس که این راه را با شتاب بپیماید، از پا درآمده و بر زمین خواهد خورد.

گدایی در جانان به سلطنت مفروش

کسی ز سایه این در به آفتاب رود

دریوزگیِ آستانه معشوق را با پادشاهی عوض مکن که هیچ کس از سایه این درگاه که از آفتاب برتری دارد، به سوی آفتاب نمی‌رود.

سواد نامه موی سیاه چون طی شد

بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود

وقتی که دوره سیاهی مو‌ها سپری شد اگر صد گونه کوشش در برگزیدن مو‌های سیاه به کار رود از سفیدی مو‌ها کاسته نخواهد شد.

حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر

کلاه داریش اندر سر شراب رود

آنگاه که باد غرور در سَرِ حبابِ روی سطح شراب می‌افتد، سرافرازی او در سر شراب، از دستش به‌درمی‌رود.

حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز

خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود

ای حافظ، فنا شو که وجود تو پرده و مانع بر سر راه وصال است، خوش به حال کسی که بدون مانع و حجاب این راه را بپیماید.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل ۲۲۱ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۵ / ۵. تعداد آرا: ۱۲

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *