غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۱۳۰ حافظ: سحر بلبل حکایت با صبا کرد

غزل ۱۳۰ حافظ با مصرع «سحر بلبل حکایت با صبا کرد» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ با توصیفات عاشقانه و درد دل کردن بلبل با باد صبا آغاز می‌شود. در ادامه می‌گوید بنده همت آنست که کار خیر را بدون ریا انجام می‌دهد و خودش نیز از زهد و ریا توبه می‌کند. این غزل در مدح خواجه کمال الدین ابوالوفا سروده شده که از رجال نیکنام قرن هشتم هجری است و به دلیل حفر قنات در حومه شیراز از او تجلیل می‌کند. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۱۳۰ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره ۱۳۰ حافظ

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد

وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد

غلام همت آن نازنینم

که کار خیر بی روی و ریا کرد

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

گر از سلطان طمع کردم خطا بود

ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی

که درد شب نشینان را دوا کرد

نقاب گل کشید و زلف سنبل

گره بند قبای غنچه وا کرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان

تنعم از میان باد صبا کرد

بشارت بر به کوی می فروشان

که حافظ توبه از زهد ریا کرد

وفا از خواجگان شهر با من

کمال دولت و دین بوالوفا کرد

معنی و تفسیر غزل ۱۳۰ حافظ

از فرد مورد اعتمادت ضربه خورده‌ای، البته این تقصیر خودت هم هست که به افراد زیادی اطمینان می‌کنی. درست است که انسان باید دوستان بسیاری داشته باشد اما اعتماد بیش از حد به همه بزرگترین اشتباه است. در زندگی قانع باش و دوستان واقعی خود را بشناس.

با حیله و دروغ به جایی نمی‌رسی، اگر این صفات را کنار بگذاری، می‌بینی که چگونه خداوند به یاری تو خواهد آمد و مشکلاتت برطرف می‌گردد. هرگز در زندگی از بنده خدا توقع خدمت و لطفی نداشته باش و هرچه می‌خواهی از خود خدا بخواه.

به تعبیر دیگر:

اسیر رنگ رخسار و ظواهر زیبا شدی و خود را به دردسر بسیاری افکندی. بدان که به هر کسی نمی توان اعتماد کرد حتی اگر از خویشان و نزدیکان باشد. هرگز در زندگی از بنده خدا توقع خدمت و لطفی نداشته باش. هرچه می خواهی به دامان خودش چنگ بزن که قادر مطلق است. غصه گذشته را مخور ولی از این تجربه پند بگیر. از گذشته توبه کن و زندگیت را از نو بساز که کامیابی با توست.

نتیجه تفال شما به غزل ۱۳۰

  • حضرت حافظ در بیت های اول تا چهارم می فرماید: وقت سحر بلبل برای باد صبا حکایت کرد که عشق روی گل مرا آواره و نالان کرده است. باد ملایم بامدادی را وقت خوش باد که درد عاشقان شب زنده دار را درمان کرد و روی بند از چهره گل برداشت و گیسوی سنبل را چنگ زد و تکمه قبای غنچه گل را باز کرد.
  • در همه جا بلبل عاشق در حال گریه و زاری است فقط در این میانه باد صباست که با ناز زندگی می کند. عشق از آن رنگ و رخ گل به دلم خون انداخت و دلم را خون کرد و گلشن به خارم مبتلا کرد.حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
  • عاشق کسی یا چیزی شدی که برای شما ناراحتی و درد فراوان به همراه داشته و دارد. درحق شما ستم روا شده و به محبت های شما بی لطفی و بی مهری گردیده است. به زودی خداوند شما را به پاس تحمل این رنج ها، به مقام بلندی می رساند و ثروتی به دست می آوری که همه را مبهوت خود خواهید ساخت. به شرط آنکه به خودتان ظلم نکنید.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: موفق و پیروز، خیرخواه، عاقل، به موقع صبور و آرام، صلح جو، هنرمند، با سلیقه، نجیب، با وفا، خوش بین، مشاوری عالی، متین و مودب، اصیل، معتدل، با شخصیت، مهربان، خوشرو و با اراده.با این ویژگی ها حیف است خود را به مسائل کوچک سرگرم کنید. پس با اراده، علاقه، تلاش و سرعت عمل اقدام کن تا موفق شوید.
  • یکی از نزدیکان سخت به کمک خانواده شما نیاز دارد. پس برآورده کردن نیاز خانواده شما محبت فرماید.
  • پشت گوش اندازی هم اندازه ای دارد. او تحمل را از دست تصور می کند که از بگو و مگوهای گوناگون خسته شده است. او تصور می کند که از متانت و حوصله اش سوء استفاده شده. بنای بد رفتاری را دارد. بنابراین با ملاحت و زیرکی دل او را به دست آورید تا طلای ناب زیر پای شما نثار کند.

تعبیر کامل غزل ۱۳۰ حافظ

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد

هنگام سحر، بلبل با باد صبا این سخن را می‌گفت که ببین چهره گل سرخ بر سر ما چه بلا‌هایی آورد.

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد

وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد

به خاطر رنگ سرخ چهره گل، دلم پر از خون شد و گل از آن گلزار، فقط خار بلا نصیب من نمود.

غلام همت آن نازنینم

که کار خیر بی روی و ریا کرد

بنده همت آن یار نازنین هستم که کار نیک را بدون ظاهرسازی و خودنمایی انجام داد.

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

من دیگر از غریبه‌ها ناله و شکایت نمی‌کنم، زیرا هرچه را که بر سرم آمده، آن یار آشنا به سرم آورده است.

گر از سلطان طمع کردم خطا بود

ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

اگر از پادشاه انتظار داشتم که چیزی به من بدهد، فکری اشتباه بود و اگر از معشوق وفاداری طلبیدم، او به من ظلم و ستم کرد.

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی

که درد شب نشینان را دوا کرد

وقت آن نسیم سحری که درد و اندوه شب‌زنده‌داران را درمان کرد، خوش و گوارا باد.

نقاب گل کشید و زلف سنبل

گره بند قبای غنچه وا کرد

(در ادامه بیت قبل، نسیم سحری) روبند گل سرخ را برداشت و زلف سنبل را گشود و بند قبای غنچه را باز کرد. قبا لباسی با جلوی باز بوده که به جای دکمه آن را با بند می‌بستند. باز شدن گره‌بند قبای غنچه کنایه از شکوفا شدن آن است.

به هر سو بلبل عاشق در افغان

تنعم از میان باد صبا کرد

بلبل عاشق و شیدا به هر طرف بوستان در ناله و زاری است و در این میان باد صبا با گل خوش می‌گذراند.

بشارت بر به کوی می فروشان

که حافظ توبه از زهد ریا کرد

به کوی میکده این مژده و نوید را ببر که حافظ از زهد ریاکارانه خود توبه کرد. یعنی اکنون که ترک زهد کرده به میخانه می‌رود.

وفا از خواجگان شهر با من

کمال دولت و دین بوالوفا کرد

از میان بزرگان شهر، تنها کمال دولت و دین، ابو الوفا، با من وفاداری کرد.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل ۱۳۰ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۴.۷ / ۵. تعداد آرا: ۱۳

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *