معنی و تفسیر غزل ۴۹ حافظ: روضه خلد برین خلوت درویشان است
غزل چهل و نهم حافظ با مصرع «روضه خلد برین خلوت درویشان است» آغاز میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که بطور مبالغهآمیز بهشت، حشمت پادشاهان، تابندگی خورشید و آب حیات را مدیون درویشان میداند. این غزل یکی از تابلوهای روشن چهره مثبت درویشان پاکنهاد است که حافظ آن را به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده شده است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۴۹ حافظ را در سایت فال حافظ بخوانید.
توجه: فال و طالعبینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.
غزل شماره چهل و نهم حافظ
روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است
گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد
فتح آن در نظر رحمت درویشان است
قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
منظری از چمن نزهت درویشان است
آن چه زر میشود از پرتو آن قلب سیاه
کیمیاییست که در صحبت درویشان است
آن که پیشش بنهد تاج تکبر خورشید
کبریاییست که در حشمت درویشان است
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است
خسروان قبله حاجات جهانند ولی
سببش بندگی حضرت درویشان است
روی مقصود که شاهان به دعا میطلبند
مظهرش آینه طلعت درویشان است
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است
گنج قارون که فرو میشود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
حافظ ار آب حیات ازلی میخواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است
من غلام نظر آصف عهدم کو را
صورت خواجگی و سیرت درویشان است
معنی و تفسیر غزل ۴۹ حافظ
هرگز در زندگی فریب ثروت دنیا را مخور و خود را غرق در آرزوهای دست نیافتنی مکن. با قناعت و سادگی زندگی کردن بهتر از زندگیای است که هر روز آن پر از سختی و غم باشد. غرور و تکبر را از خود دور کن و از ایمان به خداوند و توکل بر او غافل مشو.
بهشت و آسایش در گرو خدمت به خلق است. سعی کن رضایت مخلوق را به دست بیاوری که رضای خالق را به دنبال خواهد داشت. به دنبال مادیات، عمر پر ارزش خود را صرف مکن که گنج سلطانی در بی نیازی نهفته است. از غرور و تکبر بپرهیز که سروری فقط شایسته خدایی است که توسل به او همه مشکلات را حل خواهد کرد.
نتیجه تفال شما به غزل ۴۹ حافظ
- این نیت بر شما مبارک باد. بسیار خوب است اما نیاز به کوشش و اراده دارد که باید با تلاش و صبر بدست آوری.
- حضرت حافظ در بیت چهارم می فرماید: کیمیای هم نشینی با درویشان دل سیاه و سکه تقلبی را هم میتواند مانند طلای ناب پر روان کند. حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
- شما انسانی پاک نیت، مهربان، صمیمی، عاطفی، احساسی، لطیف طبع و حساس هستید که انسان دوست دارد به سبب این محبت، مدام با شما نشست و برخاست کند. به همین جهت عده زیادی به شما حسادت می کنند و موجبات ناراحتی شما را فراهم می سازند که باید شما با توکل به خدا بر اعصاب خود مسلط باشید و گوش به سخنان این و آن ندهید.
- از زندگی نسبتاً خوبی برخوردار می باشید. همه شما را صمیمانه دوست دارند ولی شما متاسفانه موجبات رنجش دیگران را فراهم می سازید و توجه کافی به اوضاع اطراف خود ندارید.
- گاهی آنقدر خسیس می شوید که به اصطلاح، آب از انگشتان شما نمی ریزد و زمانی آنقدر ولخرجی می کنید که اندازه ندارد. بدانید هر چیزی به جای خویش نیکوست.
- آینده بسیار درخشانی در انتظار دارید و موفقیت بزرگی کسب می کنید. خود را با یکی از اطرافیان نزدیک شما به مقام بالایی می رسید که موجب رونق زندگی و آسودگی خاطر شما می شود.
- مسافر حالش خوب است. تولدی دیگر در انتظار است. آسودگی و رفاه حاصل خواهد شد. خرید و فروش، هر دو مناسب می باشد.
- این پندار را یاد بگیرید که برنده درحالیکه تعصبات خود را قبول میکند. کوشش دارد که در هنگام قضاوت کردن بر تعصبات خود غلبه کند اما بازنده منکر وجود. هرگونه تعصب در خود است بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد شد.
تعبیر کامل غزل ۴۹ حافظ
روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است
باغ فردس برین همان خلوت درویشان است و خدمت به درویشان سرمایه عظمت و شکوه است. و بالعکس یعنی خلوت درویشان از لحاظ ذوق و صفایی که دارد همان خلد برین است و کسی که خلوت درویشان را دریابد و ذوق و صفای آن را درک نماید همان جنت را به دست آورده و خدمت به درویشان سرمایه عزت و سعادت است.
درویش: فقیر مادی یا اهل فقر عرفانی و از شخصیتهای محترم شعر حافظ است. برای مطالعه بیشتر به شرح بیت سوم از غزل پانزدهم حافظ مراجعه کنید.
گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد
فتح آن در نظر رحمت درویشان است
کنج انزوا که طلسمهای عجیب دارد، فتح آن در نظر درویشان است یعنی واصلین اگر به کسی با نظر رحمت بنگرند اختیار عزلت برای آن شخص ضروری است زیرا تا انزوا نگزیند به مرادش واصل نخواهد شد.
عزلت: نزدیک مشایخ مقرر است که عزلت و گوشهنشینی بنیاد کار تصوف و اصل سلوک است(اوراد الاحباب، ج ۲، ص۳۱۱).
قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
منظری از چمن نزهت درویشان است
کوشک جنت که رضوان دربانی آن را دارد، در چمن نزهت درویشان یک نظرگاه است یعنی فردوس از سرور و حبور و ذوق و صفای درویشان یک نمونه است.
رضوان: نام فرشتهای که موکل و نگهبان بهشت است. نام دربان بهشت و خازن جنت. حافظ در بیت پنجم از غزل شماره ۳۹۷ از رضوان به عنوان «خازن جنت» هم تعبیر کرده است:
بگو به خازن جنت که خاک این مجلس
به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن
آن چه زر میشود از پرتو آن قلب سیاه
کیمیاییاست که در صحبت درویشان است
آن چیزی که قلب سیاهی چون قیر و قلب سختی چون سرب، از اثر و ضیاء آن صاف گشته و چون طلای خالص پاک میشود. کیمیایی است که در اثر ملازمت و مصاحبت درویشان بدست میآید.
آن که پیشش بنهد تاج تکبر خورشید
کبریاییاست که در حشمت درویشان است
آن کس که در برابرش خورشید تاج تکبر را ترک کند آن عظمتی است که در حشمت درویشان است. یعنی خورشید با این همه تکبر و ترفع در برابر حیا و کبریای درویشان ترک تکبر میکند.
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است
دولتی که رنج و زوال نیستی نداشته باشد. یعنی از زوال و نیستی مصون و محفوظ باشد. بیزحمت بشنو که این دولت، دولت درویشان است.
دولت در شعر حافظ به چهار معنی بکار رفته است:
الف) سعادت و نیکبختی، اقبال و خوشبختی
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
دولت خبر ز راز نهانم نمیدهد
ب) دستگاه و جاه و مکنت و اعتبار و اقتدار
سمند دولت اگر چند سرکشیده رود
ز همرهان به سر تازیانه یاد آرید
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
پ) هیئت حاکمه و رجال سیاست و ملک و دربار
قوام دولت و دنیا محمد بن علی
که میدرخشد از چهره فر یزدانی
(قصاید حافظ)
چو زر عزیز وجودست شعر من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ت) مدد و یمن همت
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
از یمن عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصطبهها بود مسکنم
خسروان قبله حاجات جهانند ولی
سببش بندگی حضرت درویشان است
پادشاهان قبله حاجات دعا هستند. چون همه مردم به آنها عرض حاجت نموده و به درگاهشان دعا میکنند و سبب این یعنی این که پادشاهان کعبه آمال مردم میباشند، همان بندگی است که در حضور درویشان دارند.
روی مقصود که شاهان به دعا میطلبند
مظهرش آینه طلعت درویشان است
روی مقصود که پادشاهان آن را با دعا طلب میکنند، مظهر آن آیینه روی فقرا است. یعنی دیدن روی مبارک اهل الله، همان دیدن روی مقصود است.
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
از ابتدا تا انتهای عالم لشکر ظلم است و سراسر عالم را ظلم فرا گرفته و از ازل تا به ابد همین طور بوده، اما نصرت و فرصت از آنِ درویشان است. یعنی به هر کجا نظر کنند آن جا را فتح میکنند.
- ازل: بقای بی اول، پیش از آغاز آفرینش
- ابد: بقای بی آخر، جاویدعبارت «از ازل تا به ابد» در شعر حافظ سابقه دارد:
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
(بیت ششم از غزل شماره ۱۷۸ حافظ)
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
(بیت چهارم از غزل شماره ۲۰۶ حافظ)
ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است
ای شخص غنی و مالدار، این همه تکبر و تعظم مفروش. زیرا سر و مال و مایملکِ تو در سایه همتِ درویشان حاصل شده یعنی از برکت همّتِ آنهاست که تو دارای مال و ملک و ثروت شدهای. چنان که اگر آنها را از توجه به تو باز دارند و همتشان را از تو منقطع نمایند. تمام مایملک تو از بین میرود.
گنج قارون که فرو میشود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
شاید در تفاسیر و تواریخ خواندهای که گنج قارون که هنوز هم از قهر خدا فرو میرود. سبب فرو رفتن آن از غیرت درویشان است. در اینجا مراد از درویشان فقرا است.
قارون: پسر خاله حضرت موسی و شخصی متمول که از گنج خویش به فقرا نبخشید و به همین سبب خود و گنجهایش در خاک فرورفتند. قارون در شعر حافظ تکرار شده است، از آنجمله در بیت نهم از غزل پنجم حافظ:
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
حافظ ار آب حیات ازلی میخواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است
ای حافظ در آستانه درویشان ادب را رعایت کن که پادشاهی مملکت تماماً از بندگی حضور درویشان است. یعنی سلطنت دنیا در اثر مودت و محبت به فقرا است. پادشاهان محتاجانِ دعای اهل الله هستند.
آب حیات: آب خضر که در غزل حافظ سابقه تکرار دارد، همچون در بیت هشتم از غزل شماره ۳۹ حافظ:
فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
تا آب ما که منبعش الله اکبر است
من غلام نظر آصف عهدم کو را
صورت خواجگی و سیرت درویشان است
من غلام و بنده وزیر اعظم وقتم که صورتش، صورت خواجگان و سیرتش درویشانه است. یعنی ظاهرش بزرگانه و باطنش فقیرانه است.
آصف عهد: آصف ثانی، برای مطالعه بیشتر به بیت نهم از غزل شماره ۴۸ حافظ مراجعه کنید.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل چهل و نه حافظ از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.