غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۴۵۸ حافظ: ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی

غزل ۴۵۸ حافظ با مصرع «ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که شاعر دل خویش را با پند و اندرز مورد خطاب قرار می‌دهد. تعدادی ابیات از ترس از فقر و نداری سخن به میان می‌آورد؛ گویی حافظ دل‌نگران اوضاع مالی خویش بوده و با سرودن این غزل به خودش دلگرمی می‌دهد. از این غزل معانی عرفانی نیز برداشت می‌شود. این غزل در روز‌های اول سلطنت شاه زین العابدین سروده شده است. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۴۵۸ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره ۴۵۸ حافظ

ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی

بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای

ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی

ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان

چند و چند از غم ایام جگرخون باشی

حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است

هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی

معنی و تفسیر غزل ۴۵۸ حافظ

این روزها از خدا فقط طلب مال و ثروت می‌کنی درحالی‌که ثروتی داری به نام سلامتی که دیگران در حسرت آن هستند، قدر آن را بدان. اگر می‌خواهی به هدف برسی باید از خواب غفلت بیدار شوی، از دانایان و افراد باتجربه درباره راه رسیدن به هدف پرسش کنی و هرچه زودتر به سوی آن پیش بروی. برای رسیدن به مقصود باید خطرها را به جان خرید. زیرک باش و از اطرافت غافل نشو.

اینکه پدر و خانواده تو چه جایگاهی دارند، اهمیت ندارد، این خودت هستی که باید گوهر ذات و قابلیت‌های خویش را به منصه ظهور بگذاری. بیشتر به تکامل روحی خودت بپرداز و حرص ایام و مادیات را نخور. خداوند روزی بندگان را ضمانت کرده است و اجازه نمی‌دهد که تو فقیر و محتاج شوی.

به تعبیر دیگر:

دلت را از مهر و محبت نسبت به همنوعان پر کن تا با دستان خالی و بی زر و زور محبوب همه خلق شوی و به مقام و منزلت برسی. اگر قصد عاشقی داری بدان که در راه عشق باید همچون مجنون باشی و از هیچ خطری نهراسی و هرگز ناامید نشوی تا به مقصود و مراد خود برسی.

نتیجه تفال شما به غزل ۴۵۸

  • به شما توصیه می کنم که اطرافیان خود را خوب بشناسی. آنگاه درباریشان تصمیم بگیر و در راهی که انتخاب کرده ای، ثابت قدم باش. راز این کار و نیت را به این و آن در میان مگذار زیرا همگان خیرخواه تو نیستند. شما با اینکارها، زمان را از دست می دهید و رقیبان پیروز می شوند. به شما اطمینان می دهم که با توکل به خدای یگانه و اراده و فعالیت، این نیت عملی است.
  • او مشغول تکاپو و کوشش است. به زودی ثمره آن نمایان می گردد. در مورد او نگران نباشید.
  • به امور دنیا و مادیات زیاد توجه دارید و از زرق و برق و چشم هم چشمی لذت می برید. این دنیا زودگذر است پس باید با آن قلب پرمهر، دست بیچارگان را بگیرید. یکی در خانوادیتان سخت نیازمند محبت شماست. او را دریابید که مستجاب الدعوه است.
  • گله و شکایت دردی را دوا نمیکند. پس صراحتاً درخواست خود را با او در میان بگذارید. چیزی را پیدا کرده اید یا با کسی ملاقات داشته اید یا از چیزی سودی برده اید که موقعیت شما را بهتر خواهد کرد. پدر و مادر را مورد توجه قرار دهید. نذر خود را ادا کنید.
  • وضعیت جسمانی شما طوری است که اغلب دچار بیماری تپش قلب و سردرد و دل درد می شوید و ازکسانی می باشید که زود رنج و احساسی می باشند. به همین جهت رنگ های زرد، نارنجی، سبز و سفید برازنده شما است. پس با این احساس لطیف، حیف است که لجباز و وسواسی باشید.
  • شما از ملاحت و قدرت کافی برای تسخیر دیگران برخوردارید. بنابراین با یک نظر و دید به آسانی پرواز پرندگان دل ها را شکار می کنید. جدیدا از طریق اینترنت و موبایل دوستان زیاد پیدا کرده اید. مبارک است.

تعبیر کامل غزل ۴۵۸ حافظ

ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی

بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی

ای دل، آن لحظه که از باده گلرنگ مست شده و از پا درآمده‌ای، جاه و جلال تو بدون داشتن طلا و گنج صد برابر از قارون بیشتر است.

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

آنجا که به درویشان بی‌نیاز مقام بالانشینی و سروری می‌دهند، امیدوارم که مقام تو از همه بالاتر باشد.

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

در راه خطرناک منزل لیلی لازمه برداشتن اولین گام این است که مجنون باشی.

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

نقطه اصلی شروع دایره عشق را به تو نشان دادم. زنهار که فراموش کنی وگرنه تا به خود بیایی می‌بینی که از دایره بیرون رفته‌ای.

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

قافله حرکت کرد و تو در خواب ماندی و بیابان پیش روست. کی حرکت می‌کنی؟ نشان راه را از چه کسی می‌پرسی؟ چه کار می‌کنی؟ چه حالی داری؟

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای

ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی

اگر در دل آرزوی تاج سلطنت داری، حتی اگر از دودمان جمشید و فریدون هم هستی، جوهر ذاتی خود را نمایان ساز.

ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان

چند و چند از غم ایام جگرخون باشی

جامی از شراب سرکش و جرعه‌ای از آن را به طرف آسمان بپاش. تا کی و چقدر از دست غم ایام اندوهگین و نگرانی؟

حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است

هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی

ای حافظ، از درویشی و تهیدستی منال که اگر این‌گونه و مانند این غزل شعر می‌سرایی، هیچ انسان خوش‌قلب روا نمی‌دارد که تو برای معیشت افسرده و اندوهگین باشی.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل ۴۵۸ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۵ / ۵. تعداد آرا: ۱۲

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *