غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۲۰۳ حافظ: سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

غزل ۲۰۳ حافظ با مصرع «سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود» آغاز می‌شود. در این غزل حافظ به اندیشه حافظ و جهت‌گیری سخت و محکم در برابر ریاکاران اشاره دارد. شاعر می‌گوید لوح محفوظ دلم را سال‌های بسیار برای می ناب گرو گذاشته بودم و درس و دعای من باعث رونق میکده می‌شده است. سپس توجه مخاطب را به نیکی پیر مغان یا ساقی می جلب می‌کند که از خطای بدمستان چشم‌پوشی کرده و اعمالشان را زیبا می‌بیند. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۲۰۳ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره ۲۰۳ حافظ

سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان

هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

دفتر دانش ما جمله بشویید به می

که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل

کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود

دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد

و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود

مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت

که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود

می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی

بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود

پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان

رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود

قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد

کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود

معنی و تفسیر غزل ۲۰۳ حافظ

از آنچه در اختیار داری راضی نیستی. فکر می‌کنی که همه از روی ترحم برای تو دلسوزی کرده و می‌خواهند به تو لطف کنند. علم و دانش همیشه به کار نمی‌آید و گاهی برای پیش بردن کارها لطف حق و عشق انسان‌های پاک‌سیرت لازم است. از سرگردانی و زندگی بدون هدف خسته شده‌ای.

آرزوهای زیادی در سر داری اما امیدی برای رسیدن به آنها نداری؛ چرا اینقدر خودت را دست کم می‌گیری؟ سعی کن با اعتماد و توکل کردن به خداوند، اعتماد به نفس بدست بیاوری. خدا از درون دل تو آگاه است و باز هم یاری‌ات می‌کند.

به تعبیر دیگر:

سالهاست وقتت را به بلاتکلیفی و سرگردانی گذرانده ای و اشتباهات بسیاری مرتکب شده ای که خوشبختانه مشکل چندانی برایت به دنبال نداشته، اما اکنون وقت آن رسیده که به خود بیایی و برای آینده ات برنامه ریزی کنی و یک تصمیم جدی بگیری و از این شاخه به آن شاخه پریدن دست برداری، در غیر اینصورت پشیمان خواهی شد.

نتیجه تفال شما به غزل ۲۰۳

  • حضرت حافظ در بیت های چهارم تا ششم می فرماید: دلا اگر زیبایی را شناخته ای، از زیبارویان، آن لطیفه نهانی را که عشق از آن خیزد، بجوی و بخواه زیرا این نکته را کسی گفت که بصیرت و آگاهی داشت.
  • دل مانند پرگار به هر جانب گردش می کرد و جویای حقیقت بود ولی با این همه حضور قلب داشت و در عشق پا برجا بود. رامشگر از سر درد و سوز عشق، هنر نمایی می کرد و آهنگی می نواخت که از تاثیر آن فرازانگان جهان از مژگان خود خون می ریختند.
  • اگر در راه علم و دانش و کسب فضایل گام برداری، انسانی معروف و مشهور خواهید شد. پس ضروریست که اصل و ریشه خویش را بازیابی کنید که دارای سرشت و نسب بزرگی هستید. نا امیدی، بدترین درد است و تردید عامل شکست می باشد که نباید در محیط خانوادگی شما راه یابد.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: انسان خوب، اهل خانه، خیرخواه، صلح جو، اصیل، با شرف، پرحرف، سخنران، گاهی خوشرو و گاهی تلخ، دعوایی، مجلس آرا، عاشق همسر و زندگی خوب، حساس و دلپذیر.
  • با این ویژگی ها حیف نیست بر آرزوهای بلند خود جامه عمل نپوشانید؟ پس با تلاش، سرعت، عمل، علاقه و اراده به زودی پیروز می شوید.
  • در خانواده از موقعیت خوبی برخوردارید. کمتر به شما ایراد و اشکال می گیرند. بیشتر شما را تایید می کنند. پس لازم است با فکر و اندیشه عمل کنی. مسافر می آید و یا هدیه ای می فرستد. خرید و فروش خوب است. ازدواج مقدماتش فراهم نشده است.
  • چیزی که می خواستید تهیه کنید، به زودی تهیه می شود. شغل مهمی به دست می آورید. ۵ فرزند در طالع دارید. از نظر فرزند، نگران نباشید، عملی می گردد. مواظب او باشید که جدیداً دچار سردرگمی شده و نیاز مبرم به تشویق و مراقبت دارد. او بر سر دوراهی است. شما می توانید به او کمک کنید. پس اقدام نمایید.

تعبیر کامل غزل ۲۰۳ حافظ

سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

سالیانی دراز دفتر و کتاب ما پیوسته در گرو شراب بود و چنین بود که کار میکده به سبب درس‌خوانی و گرو نهادن کتاب درسی ما رونق داشت.

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان

هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

گذشت و جوانمردی پیر می‌فروش را بنگر که ما بدمستان هر چه کردیم با دیده بخشایش و کرم و بردباری نگریست.

دفتر دانش ما جمله بشویید به می

که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

کتاب دانش ما را با شراب شسته و از دفتر ضمیر ما معلومات فرا گرفته را با شراب بزدایید که از گردش روزگار بر من معلوم شد که این فلک در اندیشه آزار دادن دل خردمندان است.

از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل

کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود

ای دل، اگر ادعای زیبایی‌شناسی داری، در دلبران به جستجوی آن لطیفه نهانی که سبب جذابیت است باش و این نکته را کسی گفت که در جمال‌شناسی کارکُشته بود.

دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد

و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود

دل مانند پرگار، دایره‌وار به گرد خود می‌گردید و در آن دایره همچون شاخه ثابت پرگار در جای خود پابرجا و سرگردان بود.

مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت

که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود

نوازنده موسیقی، آهنگی آنچنان سوزناک را دربارهِ دردِ عشق می‌نواخت، که حتی از چشم حکیمان که عشق را باور ندارند به جای اشک خون می‌تراوید.

می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی

بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود

از شادی شکفته و شادان می‌شدم چرا که مانند گلی که بر لب جوی و در زیر سایه سروی باشد، سایه لطیف آن بالا بلند بر سرم بود.

پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان

رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود

پیر سرخ‌روی من اجازه پرده‌دری در حق صوفیان را به من نداد و گرنه گفتنی‌های زیادی داشتم که در پاسخ آن ریاکاران بازگویم. گلرنگ اشاره به رنگ قرمز شراب دارد. ازرق یعنی جامه کبود رنگ که مخصوص صوفیان بود.

قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد

کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود

سکه تقلبی دل حافظ مورد خاطر آن معشوق قرار نگرفت زیرا طرف معامله به همه عیب‌های نهانی آن آگاهی داشت و از ضمیر انسان‌ها خبر داشت.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل ۲۰۳ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۵ / ۵. تعداد آرا: ۱۲

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *