غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل ۱۹ حافظ: ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

غزل نوزدهم حافظ با مصرع «ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست» آغاز می‌شود. این غزل با ردیف «کجاست؟» سروده شده و البته بسیاری سؤالات استفهام انکاری‌اند و حافظ جواب را می‌داند. این غزل در زمان اشغال شیراز و حکومت امیر مبارزالدین سروده شده که تا زمان حکومت شاه شجاع همه غزل‌ها از شکوه و شکایت سخن می‌گویند. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۱۹ حافظ را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره نوزدهم حافظ

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

در خرابات بگویید که هشیار کجاست

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش

کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

عیش بی یار مهنا نشود یار کجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

معنی و تفسیر غزل ۱۹ حافظ

این روزها در غم و گرفتاری به سر می‌بری. از پیدا کردن گمشده خود مأیوس و ناامید شده‌ای ولی همه این گرفتاری‌ها تمام خواهد شد و به گمشده‌ات خواهی رسید. خبرهای خوش در راهند. در جلوی مشکلاتت سر خم نکن که بعد از هر شکستی پیروزی قرار دارد. سعی کن عقلت بر قلبت غلبه داشته باشد. با این حال فکر نکن همه خوبی‌ها در تو جمع شده و عاری از هرگونه بدی هستی

به تعبیر دیگر:

هر فردی در زندگی سرنوشت معلوم و مشخصی دارد و هیچ فردی کاملا بی عیب نیست، پس بهتر است به جای خیالبافی، واقع نگر باشی و به جای افکار پوچ، منطقی فکر کنی. از مشکلات و سختی ها فرار نکن و صبر و شکیبایی به خرج بده تا به نتیجه مطلوب برسی.

نتیجه تفال شما به غزل ۱۹ حافظ

  • خیلی در فکر او هستی و سخت عاشق و شیفته و بی قرارش می باشی، بطوریکه در خواب و بیداری و در همه حال از یاد او غافل نیستی.
  • شما در اندیشه و فکر چیزی یا کسی هستی که نمی دانی به آن می توانی دست یابی یا خیر؟ با توکل به خدا و اراده ای قوی، می توانی به آن دست یابی و شاهد موفقیت را در آغوش داشته باشی وگرنه بهتر است از آن صرف نظر کنید.
  • حضرت حافظ در بیت سوم می فرماید: هر چه در عالم است، دستخوش ویرانی و فناست و بقایی ندارد. همانگونه که در میکده، همه مست می گردند، درخوابات گیتی نیز همه از باده مرگ، مست و مدهوش خواهند شد و به سوی عدم خواهند شتافت.
  • شما شخصی مهربان، صمیمی، بخشنده و فعال هستید اما متاسفانه اغلب اوقات دچار تردید و دودلی می شوید. اگر با تلاش، این حالت را از خود دور سازید، در زندگی فردی موفق و کامیاب خواهید شد.
  • انجام این نیت، ابداً به صلاح شما نیست و بهتر بگویم فعلاً زود است که در این باره فکر کنید.
  • طلاق حتمی است. ازدواج زود است. گمشده می آید. مسافر فعلاً نمی آید. خبر بدی دریافت می کنید که باید بر اعصاب خود مسلط باشید.
  • سوره یونس، آیه ۵۰ تا ۹۰ را با حضور قلب و معنی بخوانید و به یکی از مشاهد متبرکه برای زیارت بروید که گشایش است.
  • اگر نذر می کنید، ادا کنید، زیرا فعلاً دو مورد بدهکار هستید که ادا کنید. برنده، به افراد برتر از خود احترام می گذارد و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد اما بازنده از افراد برتر خود خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
  • به زودی خوابی خواهید دید که تعبیر آن کامیابی خانواده شماست و همگی از نگرانی رهایی می یابند.

تفسیر کامل غزل ۱ حافظ

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

ای نسیم بامدادی، بگو استراحتگاه یار کجاست؟ خانه آن ماه عاشق‌کش چالاک در کجا قرار دارد؟

عَیّار: چابک و چالاک است و به نقل از لغت‌نامه دهخدا مرد بسیار آمدوشدکننده و گریزنده و مرد تیزخاطر را گویند. البته گاهی به راهزن، سارق، شبرو، طرار، غارتگر، گردنه‌بند نیز گفته می‌شود اما منظور حافظ این نیست و همان چالاک در عشق مناسب منظور حافظ است، چنانکه بیت ششم غزل ۲۴۹ حافظ می‌گوید: «خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست / خبری از بر آن دلبر عیار بیار».

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

شب تاریک فراق است و راه وادی ایمن وصال در پیش. فروغ آتش هدایت از کوه طور پدید نیست، زمان دیدار کی خواهد بود؟

وادی ایمن: جایی در کوه طور که موسی در شبی تاریک و سرد که راه گم کرده بودند، به امید طلب آتش به آنجا رفت تا برای خانواده‌اش از آن گرما ببرد. اما وقتی به وادی ایمن رسید آنجا نار نبود بلکه نور بود. پس برای نخستین بار با خدا سخن گفت و به پیامبری مبعوث گردید.

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

در خرابات بگویید که هشیار کجاست

هرچه در عالم است، دستخوش ویرانی و فنا است و بقایی ندارد؛ همانگونه که در میکده همه مست می‌گردند، در خرابات این جهان نیز همه از باده مرگ مست و مدهوش خواهند شد و به سوی عدم خواهند شتافت. کسی که پیمانه اجل را ننوشیده باشد کجاست؟

خرابی ایهام دارد. یکی مستی و بی‌خبری؛ دوم ویرانی و نابودی؛ در خرابات کسی را نمی‌توان یافت که هشیار باشد همان گونه که در جهان همه بی‌خبرند و سرانجام نابودی در انتظار آنهاست. خرابی به معنای ویرانی در شعر حافظ پربسامد است، از آن جمله می‌توان به ابیات زیر اشاره کرد:

  • «دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/ زینهار ای دوستان جان من و جان شما» در غزل ۱۲.
  • «می‌ترسم از خرابی ایمان که می برد / محراب ابروی تو حضور نماز من» در غزل ۴۰۰.
  • «کی کند سوی دل خسته حافظ نظری / چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد» در غزل ۱۲۴.

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

به آن کس خبر شادی‌بخش و مژده‌ی بخشایش می‌رسد که به رمز و اشاره معشوق پی برده باشد. لطیفه‌های دقیق بسیار است ولی رازدار نمی‌توان یافت.

اشارت: خواندن راز و پی بردن به معانی باریک نهانی. در شعرهای دیگر همچون «تلفیق و درس اهل نظر یک اشارتست / گفتم کنایتی و مکرر نمی‌کنم» در غزل با مصرع «من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم» حافظ از اشارت بهره می‌گیرد.

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

هر سر موی من با تو هزاران کار دارد. با این حال من (با این هزاران کار) کجا هستم و آن کسی که غیر از ملامت کردن کاری ندارد، کجاست؟

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش

کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

از گیسوی پر چین و شکن یار بپرسید که دل غمگین و حیران من در کجای موهای او خانه دارد؟

این مضمون که دل عاشق در شکنج موی معشوق خانه دارد، در غزلیات بسیاری تکرار شده که در ادامه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  • به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه / جای دل‌های عزیزست به هم برمزنش (بیت چهارم غزل شماره ۲۸۱ حافظ)
  • تا دل هرزه‌گرد من رفت به چین زلف او / زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند (بیت سوم غزل شماره ۱۹۳ حافظ)
  • صبا بر آن سر زلف ار دل مرا دیدی / ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد (بیت پنجم غزل شماره ۱۲۲ حافظ)
  • در چین طره‌ی تو دل بی‌حفاظ من / هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد (بیت سوم غزل شماره ۱۰۲ حافظ)
  • در چین زلفش‌ ای دل مسکین چگونه‌ای / کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو (بیت پنجم غزل شماره ۴۰۸ حافظ)

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

زنجیر زلف مشک‌فام و مشک‌بوی یار کجاست تا عقل را که دیوانگی می‌کند، زنجیر بر پایش بگذارد. دل از ما دوری گزید، ابروی یار کجاست که دل را به جای خویش باز آرد و در پناه خود قرار بخشد.

دیوانه شدن عقل برای مبالغه است و در اشعار دیگری همچون «خرد که منع مجانین عشق می‌فرمود / به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه» در غزل ۴۲۷ با مصرع «چراغ روی تو را شمع گشت پروانه» تکرار شده است.

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

عیش بی یار مهنا نشود یار کجاست

اسباب عیش و طرب ازجمله ساقی، مطرب و می همگی حاضر و آماده هستند اما خوشی بدون حضور یار فراهم (یا گوارا) نمی‌گردد. سراغ یار را کجا بگیریم؟

برای آگاهی بیشتر از جایگاه «می و مطرب» در شعر حافظ به بیت هشتم غزل شماره ۱۶ حافظ مراجعه کنید.

در بعضی نسخ به جای «مهیا» در مصراع دوم «مُهَنّا» به معنی گوارا گردانیده و خوش نقل شده است. خرمشاهی مهنا را ترجیح می‌دهد چرا که در کتب تاریخی زمان حافظ و پیش از آن «عیش مهنّا» یک عبارت کلیشه‌ای و رایج بوده است. با توجه به قواعد شعری و سیاق شعری و نوع ادبیات حافظ، مهنّا صحیح‌تر به نظر می‌رسد.

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

ای حافظ، از آسیبی که تندباد پاییزی به باغ و چمن می‌رساند آزرده‌خاطر مباش. درست بیندیش و بدان که هیچ گل بدون نیش خار در چمن گیتی نیست.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل نوزدهم حافظ از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: ۵ / ۵. تعداد آرا: ۱۲

غزل‌های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *