یه فنجون قهوه مهمونم کن :)

حمایت مالی
غزلیات حافظ

معنی و تفسیر غزل 101 حافظ: شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد

غزل 101 حافظ با مصرع «شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد» آغاز می‌شود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ هرگونه عیش و خوشی پنهان را کاری بیهوده می‌داند و عقیده دارد همچون رندان هر عملی باید آشکار باشد. ترکیب قدح سر شاهان درگذشته است و یادآوری می‌کند که جهان زودگذر و بی‌ارزش است. این غزل به احتمال قوی در اواخر دوره شاه شیخ ابو اسحاق و یا اندکی بعد از او سروده شده که حافظ در حسرت زمان او اظهار دلتنگی می‌کند. شرح کامل معنی و تفسیر غزل 101 را در سایت فال حافظ بخوانید.

توجه: فال و طالع‌بینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمی‌کنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.

غزل شماره 101 حافظ

شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد

زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد

گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن

که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد

ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ

از این فسانه هزاران هزار دارد یاد

قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش

ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد

که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند

که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد

ز حسرت لب شیرین هنوز می‌بینم

که لاله می‌دمد از خون دیده فرهاد

مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهر

که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد

بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم

مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد

نمی‌دهند اجازت مرا به سیر سفر

نسیم باد مصلا و آب رکن آباد

قدح مگیر چو حافظ مگر به ناله چنگ

که بسته‌اند بر ابریشم طرب دل شاد

معنی و تفسیر غزل 101 حافظ

در رویا و خیالات خودت غرق شده‌ای. البته که آرزوهای دور و دراز تو تمامی ندارند ولی تو داری وقت خودت را تلف می‌کنی. هیچ‌کس عمر نوح ندارد که به تمام آرزوهایش برسد. پس همین مدتی را که زنده هستی از آن لذت ببر که فرصت‌ها مثل برق و باد عبور خواهند کرد. اگر چیزی قسمت تو باشد قطعاً به آن خواهی رسید. خواندن تاریخ و توجه به احوال گذشتگان در این راه به تو کمک خواهد کرد.

به تعبیر دیگر:

خود را به شدت درگیر مسائل دنیوی کرده ای. فکر می کنی قادری تمام مشکلات زندگی را به تنهایی حل کنی؟ این فکری است باطل. دنیا به هیچ کس وفا نکرده پس از دنیا و روزگار شکایت مکن. در موقعیت فعلی خودت خوشبختی را جستجو کن.

کثرت مال و منال خوشبختی نیست. به خود بیا و به سعادت واقعی برس. اگر در سر راهت به سفری که قصد آن را داری مشکلاتی پیش آمده علت این است که در حال حاضر سفر برای تو صلاح نیست.

نتیجه تفال شما به غزل 101

  • دنیا و عوامل آن واقعاً بی پایه و بی بنیاد می باشد که روزگار و چرخش آن و مرگ پادشاهان و دلاوران و عاشقان این موضوع را ثابت کرده است. پس انسان عاقل جهان را بر خود سهل و آسان می گیرد و اندیشه باطل در سر جای نمی دهد. عینک بدبینی را بر می دارد و خوش بینانه اطراف را نظاره می کند و با کسی سر جنگ پیدا نمی کند!
  • حضرت حافظ در بیت اول، هفتم و هشتم می فرماید: می پرسی که نهانی شراب خوردن و مخفیانه از مردم عیش و عشرت کردن چه معنی دارد و کار بی فایده ایست. بنابراین ما هم خود را داخل رندان کردیم و جزو آنها شدیم. هرچه پیش آید خوش آید. لاله در پیمان شکنی و به روزگار کاملاً بی پرده است زیرا تا به جهان آمد، از یاد جهان رفت ولی لحظه ای از ساغر گرفتن عاقل نشد. به شتاب بیا و به یک لحظه با خوردن شراب معرفت خود پرستی خود را ویران کن شاید وصال محبوب در خراب آباد جهان که آبادی آن مانند ویرانی است، دست یابیم.
  • ویژگی های شما عبارت اند از: استاد در زیرکی، زرنگ، بانمک، جوشی، حادثه جو، مرموز، عاشق تنوع، رفیق، دوست، با همت، با وجدان، پر سرو صدا، سیاستمدار، با سلیقه، مخترع، بلند پرواز، تشنه دانستن، جذاب و لجباز.
  • از نصیحت دیگران ناراحت نشو. به پدر و مادر احترام کن. این نیت با صبر و حوصله و سرعت عمل قابل اجراست. مسافر کارش خوب و گرفتار عشقی یا کاری جدید شده است. مسافرتی در پیش دارید. ملاقات و معامله مهمی خواهید نمود. ۳ فرزند در طالع دارید که مبارک است. نذر خود را ادا کنید. او صاحب فرزند و همسری خوب و خانه ای زیبا و اتومبیلی شیک و امکانات عالی خواهد شد، نگران نباشید.

تعبیر کامل غزل 101 حافظ

شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد

زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد

نهانی شراب خوردن و مخفیانه از از مردم، عیش و عشرت کردن چه معنی دارد. یعنی کارِ بی فایده و بی اساس و بی رویه است. مثلِ بنائی که پایه نداشته و فقط نمای ظاهر دارد؛ بنابراین ما هم خود را داخلِ رندان کردیم و جزو آن‌ها شدیم، هر چه بادا باد.

مراد این است که عیش و عشرت نهانی عرض و آبروی شخص را حفظ و صیانت می‌کند، اما با رندان مخلوط شدن و بطور علنی عیاشی و باده‌نوشی کردن آبروی آدم را بر باد می‌دهد. لکن ما، چون در عیشِ نهانی صفا نیافتیم، این است که حالا دیگر بر صفِ رندان زدیم و هر چه پیش بیاید مهم نیست.

در صورتی که از فال خود رضایت داشتید، با کلیک روی دکمه زیر از ما حمایت کنید.

گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن

که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد

عقده غم و غصه را از دل بیرون بریز و از سپهر و از حرکات و احوالِ فلک یاد نکن که فکر هیچ مهندسی چنین مشکلی را نگشود. خلاصه غمِ دل را فراموش کن و از فلک هم شکایت نکن، زیرا مؤثرِ حقیقی در کار‌ها فلک نیست و بلکه خودِ خالق است که نه تنها مقادیر و حرکلاتِ افلاک و درجات و دقایق بروج را حتی ثانیه و ثالثه تا عاشره‌اش می‌داند بلکه از جوهر و کیفیت آن‌ها آگاه است.

ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ

از این فسانه هزاران هزار دارد یاد

از تغییر زمانه و دگرگونی احوال و اوضاعِ اهلِ زمانه تعجب نکن، زیرا فلک هزاران افسانه، چون این به خاطر دارد. یعنی قصه‌ها و افسانه‌های زیاد از عالَم به یاد دارد.

قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش

ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد

قدحِ باده را با رعایت ادب دست بگیر، زیرا ترکیب آن از کاسه سرِ سه پادشاه مشهور است یعنی گِلَش از خاک سرِ جمشید و بهمن و قباد است.

که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند

که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد

چه کسی خبر دارد که کاوس و کی به کجا رفته‌اند و چه کسی می‌داند که تخت شاهی جمشید چگونه بر باد رفت و نابود شد. حاصل کلام اینکه: این همه پادشاهان بزرگ که به این عالَم آمده‌اند معلوم نیست عاقبت کجا رفتند یعنی دنیا دار فناست؛ و هر که به دنیا آید باقی نمی‌ماند و حتماً از این دنیا می‌رود.

ز حسرت لب شیرین هنوز می‌بینم

که لاله می‌دمد از خون دیده فرهاد

هنوز هم می‌بینم که در سرشک خونین فرهاد که در غمِ جدایی از لبِ شیرین بر خاک می‌چکد، لاله سرخ سر از زمین برمی‌زند.

مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهر

که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد

گویی لاله از بی‌وفایی دنیا خبر دارد، زیرا از زمانی که به دنیا آمد تا زمانی که از دنیا رفت، جام می‌ را از دستش به زمین نگذاشت. یعنی سراسرِ عمرش به باده نوشی گذشت.

بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم

مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد

خطاب به عام می‌فرماید: بیا تا زمانی از می‌ خراب شویم یعنی مست و لایعقل شویم شاید که در این خراب آباد به گنجی برسیم.

نمی‌دهند اجازت مرا به سیر سفر

نسیم باد مصلا و آب رکن آباد

سیم مصلی و آب رکناباد به من اجازه گردش و سفر کردن نمی‌دهند. یعنی به سبب علاقه زیادی که به این دو دارم نمی‌توانم آن‌ها را ترک کنم و به گردش و سفر و سیاحت عالَم بپردازم.

قدح مگیر چو حافظ مگر به ناله چنگ

که بسته‌اند بر ابریشم طرب دل شاد

حافظ‌وار با نغمه چنگ، ساغر بگیر و بنوش. چرا که شادی خاطر را بر تار‌های ابریشمین چنگ بسته‌اند یعنی شادی از شنیدن نوای چنگ در دل پدید می‌آید.


امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل 101 از بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

امتیاز نوشته:

میانگین امتیازات: 5 / 5. تعداد آرا: 12

غزل‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *