معنی و تفسیر غزل دهم حافظ: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
غزل دهم حافظ با مصرع «دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما» آغاز میشود. در این غزل تعابیری وجود دارد که حافظ مستقيماً به داستان شيخ صنعان نظر داشته و «پير ما» در مطلع غزل همان شيخ صنعان و در اینجا هسته مركزی و شخصيت پير تصوری حافظ است. حافظ لطف سخنش را از نشان روی خوب او میداند و در پایان به یار هشدار میدهد که از تیر آه آتشینش بترسد. شرح کامل معنی و تفسیر غزل ۱۰ حافظ را در سایت فال حافظ بخوانید.
توجه: فال و طالعبینی جنبه سرگرمی دارد و پیشنهاد نمیکنیم بر اساس آن تصمیم بگیرید.
غزل شماره دهم حافظ
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
معنی و تفسیر غزل ۱۰ حافظ
مسیری که در آن قدم گذاشتهای صحیح است و خیر دنیا و عقبی در آن است، همراهان خوبی نیز در این راه با تو هستند. با بهرهگیری از تدبیر و تفکر، هدف خود را دنبال کن و با پشتکار و دلگرمی ادامه مسیر را نیز طی کن.
بهزودی به جمعی اضافه خواهی شد که ممکن است سرنوشتت در آنجا تغییر کند. نشانهها و پالسهای مثبت از آن جمع دریافت خواهی کرد. اگر با تقوی و پرهیزگار باشی از گزند هر بلایی در امان میمانی، کارت درست میشود و امورات بر وفق مرادت میگردد.
آن کسی که تو انتظارش را می کشیدی به راهی خلاف انتظار تو رفته است و اکنون تو مستاصل و حیران شده ای. تو هم همان راهی را انتخاب کن که او برگزیده، زیرا کامیابی و صلاح تو در آن است، پس تردید مکن که اگر در این راه تلاش کنی زندگیت شیرین و گوارا خواهد شد. فقط توجه داشته باش که هرگز کاری نکنی که آه کسی دامانت را بگیرد.
نتیجه تفال شما به غزل ده حافظ
- گاهی آنقدر در فکر این نیت می باشید که گویی آه شما از آسمان هم فراتر می رود اما بدان که باید سخن نگویی تا از تیر آه دیگران هم برحذر باشی، یعنی دو خطر شما را تهدید می کند: الف) بیش از اندازه خود خوری می کنی و فکر این و آن کردن و کار را به فردا افکندن، صلاح نمی باشد. ب) حسادت حسودان که به زندگی شما رشک و حسد می برند.
- فکر می کنی او بسیار مغرور، خودخواه و سنگدل است اما چنین نیست زیرا او با فکر و اندیشه کار می کند و تمام جوانب کار را می سنجد. ولی شما بی محابا و بی حوصله عمل می کنید. لذا قدری ملایم تر و با تدبیر تر عمل کنید.
- این فکر و اندیشه با صبر قابل اجراست. مدتی به طول می انجامد، اما شاهد مقصود را در آغوش خواهی گرفت و همین امروز آیه ۱۷۲ سوره اعراف را نگاهی انداخته و از آیه ۱۶۵ تا ۱۸۵ خوب با معنی بخوان که حضرت حافظ در بیت دوم به شما اشاره کرده است که به خدا توکل کن.
- از مسافر خبری دریافت می کنید. بیمار در همین حالت باقی خواهد ماند. خرید سفارش می شود ولی فروش زود است. در معامله ای سودی عاید شما می شود. درتحصیلی موفق می شوید.
- نذری که کرده ای ادا کن و از پدر و مادرت که چشم به راه تو می باشند، دلجویی مادی و معنوی کن.
- فرزندانی صالح خواهی داشت. همسرت بیش از آنچه فکر می کنی، مهربان و خوب است. دلش را به دست آور و برای دوستت هدیه ای بخر.
- بدان که برنده: می داند که گاهی اوقات پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید اما بازنده: بسیار مشتاق برنده شدن است. در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
- اگر فکر می کنی راه درست و منطقی انتخاب نکرده ای، ناامید نباش. تقدیر چنین بوده است ولی با حوصله عمل کن.
تفسیر کامل غزل ۱۰ حافظ
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
دیشب شیخ ما از مسجد به میکده روی آورد. هممسلکان پس از این چاره ما چه باشد؟
درباره پیر در مصراع اول سخنان بسیاری گفته شده است. پیر رهبر و مراد در نزد عرفا است اما در دیوان حافظ از برساختههای اوست و نباید بیرون از شعر حافظ دنبال نظیر آن بگردیم. سخن از پیر در میان اشعار حافظ بسیار به چشم میخورد؛ از آن جمله میتوان به ابیات زیر اشاره کرد:
- بیت «سر ز حسرت به در میکدهها برکردم / چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود» در غزل ۲۰۹ «قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود».
- بیت «نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر / که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است» در غزل ۳۷ «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست».
- بیت «پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان» در غزل ۳۸۷ «شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان».
- بیت «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد» در غزل ۱۰۵ «صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد».
اما در این غزل برخی مفسران، «پیر» را شیخ صنعان میدانند چرا که فحوای دو بیت اول با داستان شیخ صنعان قابل تطبیق است. شیخ صنعان پیرمردی بود که جایگاه والا و مریدانی داشت اما به عشق دخترکی ترسا همه آنان را رها کرد.
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
ما هواداران نمیتوانیم از این به بعد به جانب کعبه رو کنیم، چرا که شیخ ما به خانه میفروش روی آورد.
حافظ در این بیت بیاختیار بودن خودش در برابر تصمیم و عقل و درایت پیر و اطاعت بیچون و چرا از او را یادآور میشود. حتی اگر پیر و مراد راه کاری کرد که به نظر عقل سلیم و شرع و مذهب اشتباه است، مریدان او اختیار سرپیچی ندارند.
خَمّار: میفروش.
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
ما همراه همسفر و با راهنمای خود به میکده عرفان روی خواهیم آورد، چون سرنوشت ما را در روز نخست چنین رقم زدهاند.
روز ازل: نخستین روز آفرینش. ازل زمان بیآغاز و همیشگی را میگویند. مراد از روز ازل همان روزی است که خداوند پیش از خلق اجساد به ارواح فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی! (آیه صدوهفتادودو سوره اعراف).
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
اگر خرد آگاه شود که دل ما در چین گیسوی یار چه حال خوشی دارد، خردمندان هم به دنبال زنجیر جنون ما دیوانگی را برمیگزینند.
این بیت یکی از زیباییترین جانبخشیها را داراست. حافظ عقل را موجودی زنده تصور کرده است که اگر از جایگاه آسوده و حال خوش دل آگاه شود، جایگاه خود را که درون وجود عاقلان است ترک میکند تا خود را به زنجیر یا همان گیسوی آویخته یار درآویزد. میان دیوانه و زنجیر مراعاتالنظیر هست چراکه دیوانگان را در زنجیر میکنند.
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
چهرهی زیبای تو نشانهای از حسن بر ما آشکار کرد و از آنگاه در سخن ما جز لطافت، نکویی و نغزی نتوان یافت.
آیت همان آیه و نشانه است و علامتی است تا به چیز دیگر رهنمون شود. در این بیت «روی خوب» آیهای برای نشان دادن «لطف» است و لطیف آن چیزی است که حس شود بدون چگونگی و از تعابیر عاشقانه و عارفانه است. این لطف چنان تأثیرگذار بوده است که تمامی سخن حافظ را به خوبی و لطافت مبدل ساخته است.
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
آیا آه آتشین و سوزش سحری سینه ما در دل جفاکار و بیرحم تو اثری خواهد داشت؟
سوز سینه شبگیر: جای صفت و مضافالیه در این عبارت جابجا شده است و در اصل «سوز شبگیر سینه» بوده است.
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
ای حافظ، تیر دود دل ما از فلک هم فراتر میرود، پس دم فروبند و بر جان خود ببخشای و از تیر آه ما خود را برحذر دار.
گاه شاعر تخلص خود را شخصیت ثانوی فرض میکند و او را مورد خطاب قرار میدهد ولی در حقیقت مقصود شاعر هشدار دادن به یار سنگیندل است.
امیدواریم که از خواندن این غزل لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و خاطرات خود را در مورد غزل دهم حافظ از بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.